زینب بانو دوشنبه 91 دی 4 :: 9:59 صبح :: نویسنده : مامان فاطمه
سلام زینب من الان چهار و نیم ماهه شده. ماه قبل، ماه خوبی برای زینب نبود، چون بیشترش رو بیمار بود و کارش به بیمارستان هم کشید. یک ماه پیش بهونه گیری های پی در پی زینب و شیرنخوردنش باعث شد ببرمش دکتر. دکتر بهم گفت بچه با شیر خودت سیر نمیشه، باید کنار شیر مادر، بهش شیر کمکی هم بدی. و شیر کمکی نان رو بهمون معرفی کرد. دکتر گفت به بچت شیر کمکی بده تا کمی جون بگیره وزنش خیلی کمه! ما هم طبق دستور پزشک متخصص شیر نان رو تهیه کردیم و به زینب دادیم به این امید که دخترم سیر بشه و کمتر بهونه بگیره و شب ها راحت بخوابه. ولی این شیر کمکی به دخترم نساخت و باعث شد اسهال شدید بگیره و خواب و خوراکش کلّاً به هم بریزه. دوباره بردیمش پیش یه متخصص اطفال دیگه. دکتر گفت نباید بهش شیر نان میدادید. اگه می بینید بچه سیر نمیشه بهش شیر کمکی آ ال بدید. و براش اُ آر اس تهیه کنید بهش بدید بخوره تا آب بدنش تأمین بشه. با روش دکتر جدید زینب حالش بهتر شد و دو سه روزی خوب بود. ولی چون در اون یک هفته ای که زینب مریض بود، خودم خیلی بی خوابی کشیده بودم و اذیت شده بودم بیمار شدم و رفتم دکتر. با وجودی که به دکتر گفتم که بچه شیر میدم تا حواسش باشه چه داروهایی برام مینویسه ولی متاسفانه داروهایی برام تجویز کرده بود که مصرفش در زمان شیردهی ممنوع بوده و من این موضوع رو بعد از مصرف دارو متوجه شدم که دیر شده بود؛ و بی دقتی پزشک معالجم باعث شد زینب مجددا اسهال بشه و دل دردهای شدید داشته باشه؛ که باعث بی خوابی و بی قراریش شده بود. با وجودی که مصرف دارو را قطع کردم ولی زینب حالش بدتر و بدتر شد. هر بار که میبردیمش دکتر یه مُشت دارو میداد به بچه بدیم. ولی زینب به جای اینکه بهتر بشه بدتر میشد. میلی به شیر نداشت. نه شیر مادر رو میخورد نه شیر کمکی! بچم شده بود پوست استخون بس که آب بدنش کشیده شده بود. دو هفته گذشت و دکتر هر بار داروها رو عوض میکرد و هیچ فایده ای نداشت. آخرین بار که بردیمش دکتر، زینب در مطب دکتر خیلی بی قراری کرد. دکتر براش دو تا آمپول و یه سری شربت نوشت. گفت این آمپول رو الان براش بزنید و داروهارو بهش بدید فردا عصر دوباره بیارید ببینمش. آمپول رو که به زینب زدند تا یک ساعت ضجه میزد و ناله میکرد. تو مطب دکتر بودیم. دکتر تعجب کرد گفت این دارو خواب آور بود چطور این بچه هنوز داره ناله میکنه. وقتی این حرف دکتر رو شنیدم خیلی به هم ریختم گفتم به بچه ی من آمپول خواب آور زدید! اینطوری درمان میکنید! تا به خونه رسیدیم دیگه زینب خوابش برده بود. تا نیمه های شب گیج و منگ بود و یه بار بیدار شد و گلاب به روتون یه عالمه بالا اورد تموم سر و لباس و تشکش کثیف شد. نیمه شب اومدم اینترنت و درباره داروهایی که دکتر برای زینب داده بود سرچ کردم دیدم بیشتر داروهایی که داده خواب آوره و باعث گیجی و منگی بچه میشه و یکی از داروها رو هم نوشته بود مصرفش برای بچه زیر دو سال ممنوعه و کبد رو از کار میاندازه. تازه فهمیدم که دکتر برای اینکه بچه آروم بشه این داروها رو داده و هیچ فایده ای برای سلامتیش نداره و حتی ضرر هم داره. متأسفانه شهر ما فقط دو تا متخصص اطفال داره که یکی شون هیچی سرش نمیشه و منطقه محروم گیر اورده برای خودش دکون باز کرده؛ و دیگری هم همین دکتریه که زینب رو هر بار بردیم پیشش و مثلا کارش بهتر بود. نمیدونم چرا همچین داروهایی به بچه من داده بود که حالش بدتر بشه. دکتر کرمان میگفت هیچ کدوم اون داروها رو نباید به بچه سه چهار ماهه داد. حتی میگفت از این شیرهای کمکی به بچت نده اینا هیچ کدومش به درد نمیخوره الکی میگن مفیده. اینا رو پزشک متخصص کرمان میگفت. فردای اون شب دوباره زینب رو بردم پیش همون دکتر و بهش گفتم برای چی داروهای خواب آور و دارویی که برای بچه زیر دو سال ضرر داره برای دختر چهارماهه ی من تجویز کردید؟ دخترم حالش بهتر که نشده هیچ بدترم شده!!! دکتر که دید اوضاع خرابه، زینب رو دوباره معاینه کرد و براش سرم نوشت و گفت داروهایی هم که دیروز دادم رو بهش ندید فعلا.... فردا دوباره بیارید ببینمش. اما زینب بازم خوب نشد و این بار دیگه معطل نکردیم و زینب رو برداشتیم راه افتادیم سمت مرکز استان شهر کرمان... دکتر متخصص اطفال کرمان که از پزشکان معروف کرمان هست بعد از معاینه زینب گفت باید بستری بشه. الحمدلله بعد از بستری در بیمارستان زینب آروم تر شد و بهبودی پیدا کرد. الان بعد از گذشت ده روز از اون ماجرا، زینب الحمدلله حالش خوبه و مثل گذشته سرحال شده و شیطنت میکنه. از همه ی دوستانی که در مدت بیماری دخترم، خالصانه برای سلامتیش دعا کردند تشکر میکنم. مطمئنم دعای خیر شما باعث شد که زینب زودتر از چیزی که دکترش میگفت بهبودی پیدا کنه. موضوع مطلب : درباره وبلاگ آخرین مطالب پیوندها نویسندگان
آمار وبلاگ
|